آرتور شوپنهاور، فیلسوف بزرگ آلمانی تراژدی یا همان غمنامه را «نمایش یک شوربختی بزرگ» می‌داند. تراژدی نوعی نمایشنامه است که با حوادث غم‌انگیز پیوند خورده است و با مرگ قهرمان و یا اتفاق ناخوشایند و تلخ دیگری پایان می‌پذیرد. کولبری هم یک تراژدی یا معادل فارسی‌اش «غمنامه» و «سوگنامه» است؛ سوگنامه‎ای که بازیگران در آن نمایش نمی‌دهند بلکه زندگی می‌کنند و تلخ می‌میرند. سوگنامه کولبری، برخلاف نمایش تراژدی، کشمکشی بین خداوند و شاهزادگان نیست بلکه جدالی بین طبقات فرودست با تصمیمات اشتباه است. این جدال و کشمکش سال‎هاست که در مرز‌های غربی کشور ادامه دارد و هر از چند وقتی نیز با انتشار خبر مرگ یک کولبر، برای ساعتی فضای مجازی درگیر آن می‌شود و تا اتفاق و رخدادی دیگر، سکوت ادامه پیدا می‌کند.
 

داغ شدن موضوع

در روز‌های گذشته، انتشار یک گزارش از کشته و زخمی شدن چند کولبر در مرز‌های غربی و شمال‏ غربی یک‏بار دیگر موضوع کولبری را به هشتگی داغ در فضای مجازی تبدیل کرد. اما نه هشتگ‌‌ها و نه نوشته‌‌ها نمی‌توانند در این تراژدی نقشی ایفا کنند. شاید به همین دلیل بود که برخلاف کسانی که در توئیتر از کولبری هشتگ می‌زدند، ناتوان‌تر از این بودم که درباره این پدیده ناخوشایند چیزی بنویسم و حتی در برابر درخواست برای نوشتن یادداشتی در این ‏باره در روزنامه مقاومت کردم. این اعتراف به ناتوانی قلم فردی است که دی‏ماه 98، به مریوان و ارتفاعات تته رفت و نه هزار یا دو هزار کلمه بلکه 6 هزار کلمه درباره کولبر و کولبری نوشت. این ناتوانی قلمی است که بهمن 98 در سخت‌ترین شرایط آب‏وهوایی یک هفته در مرز‌های شمال‏غرب و غرب از سردشت و پیرانشهر تا سقز و مریوان جست‌و‌جو کرد تا نه ناگفته‌‌‌های کولبری بلکه واقعیت کولبری را بنویسد.

در روستای مرزی درمان‎آباد سردشت، سرما و بارش سنگین برف، مرز را بسته بود و تقریبا هیچ کولبری حاضر به خطر نبود تا با او همراه شوم. در پیرانشهر، وضع بدتر از سردشت بود و حتی کولبرانی که روز قبل از ما راهی مرز شده بودند، به علت بوران شدید، از میانه راه بازگشته بودند. یک راه باقی مانده بود و آن هم مریوان بود. شنبه 26 بهمن‎ماه 98 با وجود اخبار ضدونقیض از مسدود بودن راه، به کوه تته رفتم. یک خط پرپیچ‏وخم، برف کاملا یکدست کوهستان را دو پاره کرده بود. این خط جای پای کولبرانی بود که پس از تقریبا 10 روز بارندگی، دل به کوهستان ‌زده بودند تا از راه کولبری نانی به دست آورند.

من در این یک هفته با هر کسی که گمان می‌کردم درباره کولبری اطلاعاتی دارد، گفت‌وگو کردم. حاصل گفت‌و‌گو با فرماندهان مرزی، اساتید دانشگاه، مقامات محلی، یکی از وکلای کشته‎شدگان و کولبران، گزارشی 140 صفحه‎ای شد که تا امروز به ‏دلیل بحران کرونا، انتشار آن به تعویق افتاده است. من تلاش کردم در این گزارش، به دور از احساسات از «بارانداز»، «کول» و «کولبر» بنویسم، چراکه پدیده کولبری، با احساسات قابل‎حل نیست و به ابزاری کارآمدتر نیاز دارد. شاید باور آن کمی سخت باشد اما واقعیت این است که حتی کولبران نیز تمایل چندانی ندارند اخبارشان در رسانه‌‌ها بازتاب پیدا کند. شاید اگر گا‌هی خطر تیراندازی وجود نداشت، آنها خودشان با انتشار اخبارشان مقابله می‌کردند. در مریوان برخی کولبران، دلیل مسدود شدن مسیر رسیدن به مرز از کنار پاسگاه ژالانه به مسیری بسیار سخت‌تر را انتشار گزارش‌‌های رسانه‌‌ها پس از درگذشت آزاد و فرهاد خسروی می‌دانستند.
 

نگاهی دقیقتر

اکنون که به بهانه انتشار یک گزارش، بار دیگر موضوع کولبری در فضای مجازی داغ شده است، باید از این فرصت استفاده کرد و علاوه‎بر تشریح وضعیت، به بررسی این مساله پرداخت که برای حل معضل کولبری چه باید کرد؟

1- آیا راه‌حل، آزاد گذاشتن عبور و مرور در مرزهاست؟ پاسخ روشن است؛ خیر. تنها با کمی واقع‌بینی می‌توان درک کرد که یگان‌‌های انتظامی در معابر مرزی مستقر شده‌اند تا جلوی هرگونه ورود غیرقانونی به کشور را بگیرند. چگونه هنگ مرزی می‌تواند در شب و یا حتی روز تشخیص دهد، فردی که درحال ورود غیرقانونی و یا خروج غیرقانونی است، کولبر است یا خیر؟ آیا امکان این وجود ندارد یک تیم تروریستی در قالب کولبر وارد کشور شود؟ اگر نظارتی بر مرز وجود نداشته باشد، این اتفاق به آسانی خواهد افتاد. نمونه‌اش تیرماه سال 97، یک تیم 14 نفره تروریستی در پوشش کولبر از مرز پیرانشهر قصد ورود به خاک ایران را داشتند.

سروان شهید سیدعلی هاشمی، فرمانده پاسگاه تمرچین 2 به گمان اینکه آنها کولبر هستند، به نیروهایش دستور عدم تیراندازی داده بود. زمانی که پاسگاه مرزی جلوی این افراد را می‌گیرد و متوقف‌شان می‌کند، یکی از همان تیم در پوشش کولبر ، اولین گلوله را به قلب شهید هاشمی شلیک می‌کند. از این تیم تروریستی نقشه عملیات در ایران کشف شد. گاهی برخی از پوشش کولبری استفاده می‌کنند تا مشروبات الکلی و حتی سلاح و دوربین‌‌های دید در شب را وارد کشور کنند. در ساده‌ترین حالت، اتباع مجرم ایرانی و بیگانه به ‏راحتی و بدون هیچ ممانعتی می‌توانند از کشور خارج یا وارد کشور می‌شوند.

گزارش‌های بی‌شماری در رسانه‌‌ها منتشر شده که نشان می‌دهد قاتلان، سارقان و کلاهبرداران بزرگ زمانی دستگیر شده‌اند که قصد خروج غیرقانونی از همین مرز‌ها را داشته‌اند. جدای از این، کدام کشور در مرز‌های خود نیروی نظامی مستقر می‌کند و در برابر تردد غیرقانونی نیز سکوت می‌کند؟ اگرچه کسانی که بر اثر تیراندازی کشته می‌شوند به نسبت بیش از 100 هزار کولبری که در مرز فعالند، پایین است و این نشان از مماشات مرزبانی با کولبران دارد، اما بااین‏حال باید به مامورانی که برای حفظ و حراست از کشور در مرز‌ها حضور دارند، قانون به‎کارگیری سلاح و سلسله‏ مراتب آن آموزش داده شود. براساس این قانون، ماموران باید پس از هشدار، با تیرهوایی، شلیک کمر به پایین و درنهایت شلیک کمر به بالا فرد را متوقف کنند. اما تمام کولبران که بر اثر تیراندازی کشته نمی‌شوند. برخی از آنان به‎دلیل انفجار مین، سقوط از پرتگاه، یخ‎زدگی یا افتادن در رودخانه جان‎شان را از دست می‌دهند.

2- آیا باید کولبران را بیمه کرد؟ این یکی از پیشنهادها و حتی طرح‌‌های عجیبی است که نمایندگان مناطق مرزی آن را تدوین کرده بودند. این طرح علاوه ‏بر اینکه فاقد عقلانیت است، قابلیت اجرایی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. آیا کولبری براساس تعریف قانونی شغل به حساب می‌آید؟ قانون درباره اطلاق واژه شغل، تعریف مشخصی دارد و نمی‌توان فردی را که هفته‎ای یک‎بار یا ماهی چندبار به مرز می‌رود، شاغل نامید. زمانی که کولبری شغل نیست، چگونه می‌توان از بیمه کولبری سخن گفت؟ آیا می‌توان کسی را که در کمتر از چند سال بر اثر فشار کولبری زمین گیر می‌شود، بیمه کرد؟ با فرض تعریف کولبری به‏ عنوان شغل، چگونه حرفه‎ای را که اساس آن مبتنی‏ بر جرم یعنی عبور و مرور غیرقانونی از مرز است، می‌توان شغل حساب کرد؟ حتی با کنار گذاشتن تمام این ایرادات، تا چند ده سال و چند نسل می‌توان این شغل کاذب را که هیچ حاصلی برای کشور ندارد، به رسمیت شناخت؟

3- مقصر کیست؟ اگر دولت فعلی، پیش از مسدود کردن مرزها، با بررسی‌‌های کارشناسی در این‎باره تصمیم‌گیری می‌کرد، امروز با بحران مواجه نبودیم. دولت بدون ‏توجه به اینکه بازارچه‌‌های مرزی و بعد‌ها معابر کولبری، ایجاد شدند تا شکافی که بین مرکز و پیرامون به‎ویژه در مناطق مرزی ایجاد شده، کمی التیام پیدا کند و مردم مناطق مرزی از فقر اقتصادی نجات پیدا کنند در سال 1372، براساس ماده 11 قانون صادرات و واردات، اجازه پیدا کرد در هریک از مناطق مرزی که ایجاد بازارچه را مفید تشخیص می‌دهد با رعایت اولویت‌‌هایی اقدام کند. این قانون نشان می‌داد دولت‌‌ها تا سال 72 هیچ کاری برای ایجاد اشتغال و سرمایه‎گذاری در مناطق مرزی نکرده بودند و با تصویب چنین قانونی، به ‏دنبال یک مسکن مقطعی برای توسعه مناطق در آینده بودند اما این اتفاق در آینده نیز نیفتاد. با این ‏وجود، دولت روحانی مردادماه سال 97، آیین‎نامه‎ای را تصویب و ابلاغ کرد که منجر به تعطیلی معابر مرزی شد.

در سردشت بیش از 10 هزار خانوار دفترچه مرزی داشتند و می‌توانستند با عبور قانونی از مرز، با قاطر کالا وارد کشور کنند. با مسدود شدن مرز، تقریبا منبع اصلی درآمد مردم مناطق مرزی در مریوان، سردشت، پیرانشهر و... مسدود شد. تحریم‌‌ها و افزایش قیمت دلار در همان دوران، بسیاری از شغل‌‌ها را با رکود مواجه کرد و بر جمعیت بیکاران افزود تا تداوم این وضع، هیچ افقی جز کولبری را پیش‎روی مردم مناطق مرزی نگذارد. دولت مناطق مرزی را مسدود کرد و نیرو‌های نظامی نیز موظف به برقراری امنیت در مرز‌ها بودند. از سوی دیگر، رئیس دولت صراحتا اعلام کرد که مسئول ایجاد شغل نیست تا مردم مناطق مرزی، یک کوله‏ پشتی بردارند و به دل کوه بزنند. دولت با تصمیمات و سیاستگذاری اشتباه، مردم را تبدیل به کولبر کرد و حالا که به‏ دلیل بیکاری، تعداد کولبران از 20 هزار نفر به بیش از 100 هزار نفر رسیده، توانایی مهار این اوضاع را ندارد.

باورش هم سخت است اما‌ بخشی از کولبرانی که هر شب به دل کوه می‌زنند، از ده‌‌ها و صد‌ها کیلومتر آنسوتر به مریوان، سردشت و پیرانشهر می‌آیند. یکی از کولبران در کوه تته می‌گفت که تنها از روستایشان در حوالی سنندج، بیش از 400 کولبر به مرز می‌آید. جدا از خطرات جانی و جسمی برای کولبران، برخی از آنها برای اینکه بتوانند کول سنگین‌تری را حمل کنند، ناچار به مصرف ترامادول و یا مصرف موادمخدر دیگری نیز می‌شوند.

4- چه باید کرد؟ کولبری شغل نیست و رسمیت بخشیدن به آن، حاصلی جز تباه کردن عمر جوانانی که باید در خدمت پیشرفت کشور باشند، ندارد. اما این به ‏معنای تشدید تدابیر نظامی و امنیتی در مرز‌ها نیست. مشخص است که در کوتاه مدت با این غده متورم نمی‌توان کاری کرد، زیرا افرادی که کولبری می‌کنند یا به این کار عادت کرده‎اند یا وارد باند‌هایی شده‎اند و شبکه‌‌هایی ایجاد شده که آنها به‎سادگی نمی‌توانند از این شبکه‌‌ها بیرون بیایند. علاوه‎بر این آنها برای اشتغال، نیاز به آموزش و کسب تخصص دارند که کار یک شب و یک ماه نیست. دولت باید در گام نخست، با سازماندهی دقیق و درست مرز‌ها و بازگشایی معابر مسدودشده، شرایط را به وضع سابق بازگرداند تا عبور و مرور غیرقانونی در مرز‌ها به حداقل برسد.

در کنار آن باید با تبعیض مثبت، بودجه و امکانات ویژه به مناطق مرزی بدهد و زمینه برای ایجاد اشتغال در این مناطق را فراهم کند. مشاهدات نگارنده در سردشت، پیرانشهر و مریوان نشان می‌دهد که این مناطق پتانسیل‌‌های بی‌نظیری برای خدمات توریسم و کشاورزی و حتی صنایع تبدیلی دارند. به‎عنوان مثال چرا نباید از ظرفیت سردشت که در فاصله زمانی دو ساعت و ربع به سلیمانیه، دو ساعت و نیم به اربیل و دو ساعت و نیم به کرکوک است، بهره برد؟ این شهرستان در فاصله کمتر از سه ساعت، با جمعیت سه میلیون نفره اقلیم یعنی یکی از مصرفی‌ترین مردم در غرب آسیا مواجه است. پیرانشهر نیز با طبیعتی بی‌نظیر، درحال‎حاضر قطب عسل استان آذربایجان‎غربی است و اگر کمی دولت از کشاورزی و دامداری در این شهر حمایت کند، کمتر کسی است که به‏ دنبال شغل پرخطری مثل کولبری برود. در مریوان نیز اوضاع متفاوت از سردشت و پیرانشهر نیست اما متاسفانه دولت به‎دنبال بهره‌برداری از این ظرفیت‌‌ها نیست.

5- از کولبری بسیار سخن گفته شده اما هیچ‏کس از پشت ‏پرده آن چیزی نمی‌گوید. عدم‎مسئولیت‏ پذیری دولت‎ها، مردم بی‌پناه را در دام این باند‌ها انداخته است. باند‌هایی که برای خود حریم تعریف کرده‌اند و حتی بر سر مسیر نیز به روی هم سلاح می‌کشند. تیرماه 98 در درگیری باند پیرانشهر، مهاباد و سردشت بر سر یک مسیر، سه نفر کشته شدند. حتی برخی از این باندها، برای گیر نیفتادن محموله‌شان، دو نفر را جلوتر از کولبران می‌فرستند تا اگر در مسیر به ماموران مرزی برخورد کردند، آنها را به شهادت برسانند و محموله وارد کشور شود. شاید یک کولبر در هر کولی که از بارانداز به ایران می‌آورد، بین 400 هزار تومان تا یک میلیون تومان درآمد کسب کند اما دلالان محلی و کسانی که باند تشکیل داده‌اند، درآمد‌های چند ده میلیونی از این طریق کسب می‌کنند. این افراد همیشه در پشت کولبران پنهان شده‌اند و نامی از آنها به میان نمی‌آید. برخی از همین افراد، صاحبان پاساژ‌های لوکس در بانه و چندین باب مغازه در بازار تهران هستند. دولت با سازماندهی مرز در کوتاه ‏مدت و ایجاد اشتغال، می‌تواند مانع سوءاستفاده این افراد از وضع فعلی شود.

صادق امامی/فرهیختگان